fredag 31 december 2010

شبی که من کاج شدم! _ هادی خرسندی

شبی که من کاج شدم! 

هادی خرسندی
• قصه‌ی تلخی است از گوشه‌ای از زندگی غریبانه‌ی خودم در آن اوائل. قصه نیست روایت است. فقط من یک مقدار شاخ و برگش را کم کردم که ذکر مصیبت نشود. پایانش هم شاد است. شاد است؟ دلم برای بی‌گناهی بچه‌های خودم و بچه‌های دیگر هنوز می‌سوزد. در لندن کاج میخواستند و من چسبیده بودم به نیاکان باستانی‌ام و کنده هم نمیشدم! ...
این را ۹ سال پیش نوشتم. (در سایت قبلی‌ام «هادیسرا»)
قصه‌ی تلخی است از گوشه‌ای از زندگی غریبانه‌ی خودم در آن اوائل. قصه نیست روایت است. فقط من یک مقدار شاخ و برگش را کم کردم که ذکر مصیبت نشود. پایانش هم شاد است. شاد است؟ دلم برای بی‌گناهی بچه‌های خودم و بچه‌های دیگر هنوز می‌سوزد. در لندن کاج میخواستند و من چسبیده بودم به نیاکان باستانی‌ام و کنده هم نمیشدم!
ما ٣۲سال پیش به لندن آمدیم. آن روزگار هنوز ایرانی‌ها ثابت نکرده بودند که مسیحی‌ها کاج کریسمس را هم از نیاکان ما دارند!

شبی که من کاج شدم
سالهای اول تبعید، در غربتِ گرفته‌ی لندن، سال نو مسیحی که نزدیک می‌شد، بچه ها کاج می‌خواستند که چراغانی کنند. من می‌گفتم خفه، کاج مال خارجی‌هاست، ما ایرانی هستیم! بچه‌ها میزدند زیر گریه که چرا «هُویک اینا» می‌خرند؟ آنها هم که ایرانی‌اند. سرشان داد میزدم که آنها ارمنی هستند. بچه ها گریه‌کنان می‌گفتند «خوب ما هم ارمنی هستیم!»
می‌نشستم چهار ساعت برایشان فرق مسیحی و مسلمان را توضیح می‌دادم و برای فریبشان دم از مسلمانی هم میزدم! بچه‌ها می‌گفتند پس خودت اگر مسلمانی، چرا مثل مادر بزرگ نماز نمی‌خوانی؟ عصبانی می‌شدم می‌گفتم خفه! کاج خبری نیست.
مادر بزرگشان می‌گفت مادر حالا یک کاج برایشان بخر. خوشحال می‌شوند. درخت که دیگر ارمنی و مسلمان ندارد!
می‌گفتم مادر شما چرا؟ می گفت مادر‌جان غریبی است دیگر. اگر توی مملکت خودمان بودیم اقلاً الآن میبردیمشان سینه‌زنی تماشا کنند. (آن سال «تاسوعا، عاشورا» افتاده بود به «تولد مسیح» و آغاز سال میلادی)
مادرشان می‌گفت بچه‌ها می‌توانند کاج بگیرند بگذارند توی اتاق خودشان. می‌گفتم من به یک اتاق فکر نمی‌کنم زن، به یک مملکت فکر می‌کنم! به تاریخش، به تمدنش، به فرهنگش که این همه خون برای آن ریخته شده. می‌گفت خدا را شکر خون تو ریخته نشد!
زیر بار کاج نمی‌رفتم. هیچوقت با هیچ درختی اینقدر کینه نداشتم. حاضر نبودم یک پول سیاه به کاج بدهم. گدابازی نبود البته. مفت هم نمی‌خواستم. یک لجاجی بود که نمی‌دانم از کجا آمده بود و به کجا رفت!
مشکل من فقط نباتی نبود، انسانی هم می‌شد. بچه‌ها حرف از بابا‌نوئل می‌زدند که برایشان هدیه می‌آورد. من می‌گفتم خفه، ما عمونوروز داریم! مادرم می‌گفت کجا ما عمو‌نوروز داریم مادرجان؟ اینها فروشگاه هاشان پر از بابانوئل است. می‌گفتم مادرجان، حقه بازی است! دروغی است! آدم‌های معمولی را به شکل بابانوئل درآوردهاند! دخترکم می‌گفت ولی شوکولاتهاشان راست راستکی است. مادر می‌گفت من این همه سال عمر کردم، تا بحال یک عمونوروز در ایران ندیدم.
نگاه گلایه‌آمیز به مادرم می‌کردم که مادر جان! مرا جلوی بچه‌ها کنف نکن. می‌گفتم بچه ها! نوروز که می‌شود ما توی ایران حاجی‌فیروز داریم که میآید می‌زند و می‌رقصد. بچه‌ها می‌پرسیدند کادو هم به بچه‌ها میدهد؟ مادرم میگفت: نه بابا، یک چیزی هم دستی می‌گیرد! بچه‌ها را از مادرم دور می‌کردم و می‌نشستم برایشان از پیدایش نوروز و جمشیدجم می‌گفتم ... خشایارشا را برایشان توضیح می‌دادم! بچه‌ها هیچ علاقه‌ای به آشنایی با نیاکان باستانی نشان نمی‌دادند.
یک روز که از افتخارات باستانی تعریف می‌کردم، پرسیدم بچه ها می‌دانید در ایران قدیم، هُوَخشَترَه کی بود؟ پسرکم گفت: آره. شَتَرَق می‌زده توی گوش آدم! خواهرش در جوابش گفت نه‌خیر. آدمهای آن موقع گوش نداشتند چونکه گوشهاشان را می‌بریدند! ...
بله، حکایت بردیای دروغین را هم برایشان گفته بودم تا از کریسمس و ژانویه و بابا‌نوئل و سانتا کلوز ... منصرف (و بلکه منحرف)‌شان کنم.
بعد از تعطیلات سال‌نو، بچه های ما، تنها- یا معدود – دانش‌آموزانی بودند که هیچ هدیه‌ای از خانواده نگرفته بودند تا برای همکلاسی‌ها و آموزگارانی که سراغ می‌گرفتند – رسم معلم هاشان است که انگار بپرسند – تعریف کنند. در عوض به آنها یاد داده بودیم که با افتخار بگویند، عید ما سه ماه دیگر، در اول بهار است، نه سر‌سیاه زمستان.
یک‌بار آموزگار از دخترم پرسیده بود در عید شما پدر و مادرتان چه کادویی می‌دهند؟ جواب داده بود: پارسال برایم جوراب خریدند، امسال می‌خواهند کفش بخرند. ...باری ...
بله، باری ... مدتی طول کشید تا فهمیدم شریک شدن در جشن مردم دیگر و شادی کردن همراه دیگران، هیچ اشکال قانونی و ناسیونالیستی و شووینیستی و حتی مذهبی! ندارد. بخصوص در عالم بی خط‌کشی بچه‌ها. تاره حسنش هم این است که آدم شادی می‌کند! مدت ها طول کشید تا به حقیقتی برسم که ندیدنش را به پناه بردن به افسانه، جبران کرده بودم. ... مدت ها طول کشید ... ، اوه، نه! حوصله‌ی آنجور نویسندگی ندارم! خودتان تا تهَ‌ش بخوانید.
یک سال، شب کریسمس، بچه‌ها را غافلگیر کردم. راستش از کاج‌هایی که با چراغهای کوچک و رنگارنگ پشت پنجره‌ی مردم میدیدم، خوشم آمده بود. یک مقدار حسرتی شده بودم. تازه می‌فهمیدم بچه‌ها چه می‌کشند. هرچه فکر کردم، دیدم هیچ خطری نیاکان باستانی و افتخارات ملی مرا تهدید نمیکند. دیدم یک کاج، کوچکتر از آن است که تاریخ و تمدن مرا زیر سوال ببرد. حتی فکر کردم آحاد نیاکان باستانی هم اگر الآن در لندن بودند، چه بسا کاجی روشن می‌کردند. نادرشاه، جواهراتی را که از هند آورده بود به آن می‌آویخت و عادلشاه بیضه‌ های بریده آغامحمدخان را.
در آن غروب سرد و تاریک و دلگیر لندن، یک کاج حسابی، ولخرجی کردم. النگ و دولنگ و زرق و برق و سیم و لامپ‌های مربوطه را هم خریدم و بردم خانه، ولی دیر کرده بودم. طبق معمول، دیر کرده بودم. یک چند سالی دیر کرده بودم. گفتم که، «مدتی» طول کشیده بود!
بچه‌ها (بچه‌های سابق) که از شهر دانشگاهی‌شان برگشته بودند، مرا که با آن وضع دیدند، کاج را رها کردند و خودم را چسبیدند و سرپا واداشتندم روی صندلی و آنوقت همهی آن زلم زیمبوهای تزیینی و چراغانی را به من آویزان کردند، سیم برق را دورم پیچیدند و حسابی که سیم‌پیچ و آذین‌بندی شدم، دوشاخه را زدند به پریز و دوربین عکس و فیلم آوردند. مادرشان، همزمان، لامپ سقف را خاموش کرد. مادرم می‌گفت اذیت نکنید بچه م را!
جسم و جانم انگار بین زمین و هوا معلق بود، معلق و نورانی. یک احساس کاج شدن عجیبی به من دست داده بود. ......

آقای خاتمی! تو کسی هستی که از جلو رفتن می ترسی پس بی خود خودت را سردار و جلودار مبین

آقای خاتمی! تو کسی هستی که از جلو رفتن می ترسی پس بی خود خودت را سردار و جلودار مبین

مرد نازنین برو دنبال امامت برو از امام بزرگوارت تعریف و تمجید کن
تو زمانی که بیست میلیون رای و کل اختیار اجرایی کشور دستت بود می ترسیدی جلو بروی حالا خود را جلو دار می بینی؟

روی کار آمدن احمقی نژاد حاصل بی لیاقتی تو و بی عرضه گی موسوی مهری وزیر پخمه کشورت در جلوگیری از تقلب بود

حالا چه غلطی می خواهی بکنی؟ می خواهی جلو با یستی و نقش ترمز را بازی کنی و هی امام امام کنی
برو مردک تو هنوز می ترسی بگویی انتخابات تقلب شده می گویی مهندسی شده و با اعتبار یک کلمه ارزشمند بازی می کنی حالا می خواهی جلودار حرکت آزادی خواهانه مردم باشی؟
برو همان کتاب تحریر الوسیله باب نکاح مساله 12 امام راحلت را بخوان که سکس با طفل شیرخوار را مجاز می شمرد

برو بچه بر دنبال عمامه بازی

داستان آخوند و احمدی نژاد در سر قدرت

داستان آخوند و احمدی نژاد در سر قدرت

الاغ ملانصرالدین و تعمیر پشت بام خانه یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت. بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه
رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.

torsdag 30 december 2010

قابل توجه عزادان امام حسین دیگر نیازی به عزاداری نیست مختار انتقام خون حسین را گرفت


قابل توجه عزاداران امام حسین: بدینوسیله به اطلاع کلیه عزاداران امام حسین می رساند که با توجه به اینکه انتقام خون  شهدای کربلا توسط مختار گرفته شده و همیچنین امام حسین همزمان با شهادت به بهشت رفتند و اکنون مشغول لذت بردن از حوری های بهشتی هستند نیازی به عزاداری شما نیست. 
لطفا مطلب زیر را که بخشی از انتقام مختار است بخوانید تا دلتان خنک شده و دیگر برای حسین عزاداری نکنید

حرمله ابن کاهل اسدی به دست مختار افتاد. به دستور مختار دست ها و پاهایش را قطع کردند. سپس وی را در آتش سوزاندند. شیـخ طوسى نوشته است: "شمر را دستگیر كردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افكندند و یكى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مى‌كرد"(تاریخ طبری، ج 6، ص 338). خولی سر امام حسین را از کربلا به کوفه برد. سید ابن طاووس در لهوف نوشته است که در سال 65 هجری خولی را مأموران مختار دستگیر و به نزد او بردند:
"مختار به خولی گفت در كربلا چه كردی؟ گفت: نزد علی بن حسین آمده پوستین زیر او را برداشتم و مقنعه و گوشواره زینب را هم برداشتم. مختار گریه كرد و گفت او به تو چه گفت؟ گفت: او به من گفت: خداوند دست ها و پاهای تو را قطع خواهد كرد و خداوند تو را قبل از آتش آخرت به آتش دنیا بسوزاند.... مختار گفت: به خدا قسم دعای آن طاهره مظلومه را مستجاب خواهم كرد".
به دستور مختار، او را كشتند و جسدش را سوزانده و خاكسترش را بر باد دادند. ده تن از قاتلان امام حسین(اسـحـاق بـن حـوبـه، اخـنـس بـن مـرثـد، حـکـیـم بـن طفیل، عمرو بن صبیح، رجاء بن منقذ عبدى، سالم بن خیثمه، واحظبن ناعم، صالح بن وهب، هانى بن ثبیت و اسید بن مالک)، به دستور مختار، دستگیر کردند، دست و پایشان را بستند، از پشت بر زمین خواباندند و به زمین میخ کردند و اسب‌ها را با نعل تازه، بر بدن‌هاى آنان تاختند تا پیکر آنان در هم شکـسته شد و به هلاکت رسیدند. سپس بدن‌هاى آنان را به آتش سوزاندند( بحار الانوار، ج 45، ص 374؛ لهوف، سیدبن طاووس، ص 183). پس از دستگیری سنان بن انس، به دستور مختار، دست و پایش را بریدند و هنوز جان داشـت کـه او را در دیـگ روغـن جـوشـان افـکـنـدنـد(بحارالانوار، ج 45، ص 375). شمر بن ذى الجوشن در روز عاشورا شترى را كه مخصوص سوار شدن امام حسین بود را به عنوان غنیمت گرفـت و به كوفه آورد و بـه شكرانه ی قتل فرزند پیامبر آن شتر را نحر كرد و گوشتش را بین دشمنان اهل بیت در كوفه تقسیم نمود. مختار دستور داد تمام خانه‌هایى را كه آن گوشت وارد آن شده بـود و افرادى را كه دانسته از آن گوشت خورده‌اند، شناسایى كنند. همه آن خانه‌ها را ویران كرد و كسانى را كه از آن گوشت خورده بودند اعدام نمود(بحارالانوار، ج 45، ص 377). عبیدالله ابن زیاد، والی کوفه، در سال 67 هجری به دست سپاه مختار کشته شد. به دستور ابراهیم ابن مالک اشتر، فرمانده ی منصوب مختار، سر ابن زیاد را از بدنش جدا کردند و به نزد مختار فرستادند، بدنش را هم به آتش کشیدند( انساب الاشراف، ج 6، ص 426).
مختار سرابن زیاد را برای محمد بن حنفیه در مدینه فرستاد. محمدآن را نزد امام سجاد آورد. هنگامی که محمد سر را نزد امام سجاد حاضر کرد، امام مشغول غذاخوردن بود. وقـتـى چـشـم امـام بـه سـر بـریـده ابن زیاد افتاد، دست‌ها را به دعا برداشت و گفت: اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذی اَدْرَکَ لی ثاری مِن عَدُوّی وَ جَزَا اللهُ الُْمختارَ خَیْرا: خـدا را شـکـر کـه انـتـقـام خـون مـرا از دشمنم گرفت و خداوند به مختار جزاى خیر دهد(بحارالانوار، ج 45، ص 386). سپس به حاضران گفت: "وقـتـى مـرا نـزد ابـن زیاد بردند، او سر سفره غذا بود. من در آن هنگام از خدا خواستم که زنده بمانم و سر ابن زیاد را ببینم"( بحارالانوار، ج 45، ص 386

onsdag 29 december 2010

تاریخ اسلام تنها عاشورا نیست. در باره آدم کشی های علی امام اول شیعیان هم مطالبی بخوانیم


علی پس از پیروزی بر قبیله” بنی قریظه” تعداد 900 نفر از مردان قبیله را در مقابل گو دالهایی که از پیش کنده بودند سر بریدند. (تاریخ طبری. جلد 3 . صفحه 1088)
پیامبر بگفت تا در زمین گودالها بکندند و ” علی” و” زبیر” در حضور پیامبر گردن انها را زدند. (تاریخ طبری .جلد 3. صفحه 1093)

در زمان امام علی، مردم استخر چندین بار قیام کردند. امام علی در یکی از آن موارد «عبدالله بن عباس» را در راس لشکری به آ«جا گسیل داشت و شورش تودهها را در سیل خون فرونشاند (فارسنامه ابن بلخی،ص 136). در مورد دیگر که مردم استخر شورش کردند، امام علی «زیادبن ابیه» که از خونخواری و آدمکشی به انوشیروان دوم لقب گرفته بود به آنجا گسیل داشت تا به سرکوبی این قیام بپردازند. در مورد جنایات و کشتار مردم استخر توسط زیادبن ابیه کتابها و روایات زیادی نوشته و نقل شده است(روجوع کنید به کتاب مروج الذهب،جلد دوم ص 29).

- در سال 39 هجری مردم فارس و کرمان نیز سر به شورش گذاشتند و حکام ستمگر امام علی را از شهر خود بیرون کردند. امام علی مجددا زیادابن ابیه را به آنجا گسیل داشت و لشکریان وی از هیچ جنایتی فروگذاری نکردند. (تاریخ طبری، جلد 6، ص 2657 و یا فارسنامه، ص 136)

- مردم خراسان نیز در زمان امام علی برای چندین بار قیام کردند و چون چیزی نداشتند به عنوان باج و خراج بپردازند، از دین اسلام برگشته و به مقاومت سخت و جانانه ای دست زدند. امام علی «جعدبن هبیره» را بسوی خراسان فرستاد. او مردم نیشابو را محاصره کرد تا مجبور به صلح شدند. (تاریخ طبری، جلد 6، ص 2586 و فتوح البلدان ص 292)
در زمان امام علی مردم شهر ری نیز سر به طغیان برداشتند و از پرداخت خراج خودداری کردند. امام علی، «ابوموسی» را با لشکری زیاد به سرکوب شورش فرستاد و امور آنجا را بحال نخستین برگرداند. ابوموسی پیش از این طغیان نیز، یکبار دیگر بدستور امام علی به جنگ مردم شهر ری گسیل شده بود. (فوتوح البلدان ص 150)

- به روزگار خلافت علی بن ابی طالب، چون پایان سال 38 و آغاز سال 39 بود، حارث بن سره عبدی، به فرمان علی لشکر به خراسان کشید و پیروز شد، غنیمت بسیار و برده ی بی شمار بدست آوردند. تنها در یک روز، هزار برده میان یارانش تقسیم کرد. لکن سرانجام خود و یارانش، جز گروهی اندک، در سرزمین قیقان (سر حد خراسان) کشته شد. (فتوح البلدان، بلاذری)

- علی بن ابی طالب، عبدالرحمان بنی جز طائی را به سیسستان فرستاد. لکن حسکه حبطی وی را بکشت،پس علی فرمود: بیاید که چهار هزار تن از حبطیان را به قتل رسانیم. وی را گفتند: حبطیان پانصد تن هم نشوند. (فتوح البلدان، بلاذری)

- علی ولایت آذربایجان را نخست به سعید بن ساریه خزاعی و سپس به اشعث بن قیس داد. یکی از شیوخ آذربایجان نقل می کند که ولیدبن عقبه همراه همراه با اشعث از ولید طلب یاری می کرد و ولد برای یاری وی سپاهی از کوفه به در آنجا گسیل داشت. اشعث، حان به حان (حان= خانه به خانه) فتح کرد و پیش رفت. و پس از فتح آذربایجان گروهی از تازیان اهل عطا را بیاورد و در آنجای ساکن ساخت و آنان را فرمان داد که مردم را به اسلام خوانند. (فتوح البلدان، بلاذری

>>>>

نظرات سکسی آیت الله طالقانی / از کنیزهایی که خانه به خانه برده می شوند استفاده کنید

این مطلب را بخوانید تا بفهمید یک آخوند خوب یک آخوند مرده است.
چگونه این آخوندک اجازه می دهد که یک انسان تبدیل به یک برده جنسی شود

اگر توان قسط و عدالت در ازدواج را ندارید از تعدد خودداری کنید و به یک همسر آزاد و مومن بس کنید واگر قدرت قسط و مسئولیت مهر ونفقه واجب برای ازدواج با یک زن آزاد مومن را ندارید با کنیزانی که بدست آورده اید نکاح کنید که چون دست به دست و خانه به خانه جابجا میشوند "(درمقابل محصنات)توانشان بیشر و حقوقشان کمتر و نکاحشان آسانتر است .و میشود که (ما ملکت ایمانکم)در مقابل (واحده)اجازه تعدد نکاح آنان باشد.که مشروط به عدالت در میان آنان نیست "و دیگر حقوق زناشویی و نگهداری و حفظ نسب را دارند.
(پرتوی از قرآن/نشانه خدا طالقانی

همینکه کنیز ازشوهرآزاد"فرزندی آورد وی به اصطلاح فقهی ذام ولد شد"فرزند از اشرف ابوین آزاد است ووسیله آزادی مادرش می گردد/هم چنین "زن آزادیکه برای خود شوهر غلامی گزیند وسیله آزادیش را فراهم میسازد.
(پرتوی از قرآن /نشانه خدا طالقانی/صفحه 131)
.................................................................................................
درباره زنان نگرانی از بیعدالتی است "چون نظر به حفظ تعادل از هر جهت میان آنان می باشد"واین تعادل "درباره یک زن صادق نیست :فواحده.وهمچنین درباره ما ملکت ایمانکم"که میان آن و زن آزاد ویا چند کنیز "تعادل واجب نیست.چون ملک یمین است "که با قدرت جهاد یا خریداری به تملک آمده"نه همچون همسرانی که به اختیار گزیده شده اند و به ازدواج تن داده باشند:کنیزان "یا مشرکانی هستند که در جهاد اسلامی به اسارت آمده اند و یا از بقایای برگان جاهلیت بوده اند.از نظر اسلام چون ریشه های شرک و یا روح بردگی در آنها باقیست "به همین حال باقی می مانند)تا در محیط اسلامی زدوده شود"و زمینه آزادی و همسریش فراهم گرددو یا ام ول شوند.(پرتوی از قرآن/نشانه خدا طالقانی/صفحه 19)
..............................................................................................
  /)

خوشا به حالتان ای شهدای جنبش سبز با عزت کشته شدید دیگران با ذلت کشته می شوند

خوشا به حالتان ای شهدای جنبش سبز با عزت کشته شدید دیگران با ذلت کشته می شوند

همیشه می گویند مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.
ولی با بمباران شیمیایی شهرهای ایران توسط دولت کودتا با بنزین سمی تعداد زیادی از مردم ایران در خطر مرگ هستند آن هم مرگ با ذلت. تعداد زیادی از خانواده ها مرگ فرزندان خود را خواهند دید. 
ای کسانی که برای دریافت سهام عدالت به احمدی نژاد رای دادید و ای کسانی که برای او تقلب کردید سرطان خون حاصل از مصرف بنزین سمی هدیه احمدی نژاد و دولت او به شما و خانواده هایتان است بپذیرید این هدیه را 
اجرکم من الله

چرا برخی از مردم ایران به این راحتی خر می شوند

چرا برخی از مردم ایران به این راحتی خر می شوند

نگاهی بیندازید به نماز ظهر عاشورا در شو مسخره تلوزیونی مختارنامه
به راستی چرا برخی از مردم ایران به آن اندازه خرند که این نماز را باور می کنند؟ تیر بر نماز کزاران می بارد و زنان و مردام با خونسردی کامل در حال نماز خواندن هستند.
خیمه ها پایین تپه و نماز گزاران بالای تپه و به دور از خیمه ها

تا خرند این قوم رندان خرسواری می کنند

måndag 27 december 2010

مهم .... فوری .... مهم ** فاجعه سرطان خون تمام جامعه ایران

مهم .... فوری .... مهم **


میزان مجاز بنزن در هر لیتر فقط 0,5 درصد است این درحالی است که برای تولید بنزین از محصولات پتروشیمی از حدود 1 درصد بنزن شروع کردند که جواب نداد و به ناچار درصد بنزن افزایش یافت تا 50درصد یعنی دقیقا 100برابر حد مجاز و جالب است که بدانید بنزن به راحتی از طریق پوست جذب و هدیه اش به ما سرطان خون است.

از تمام جامعه مجازی ایران استدعا دارم با تمام قوا به انتشار این فاجعه بپردازند چراکه این بنزین داخلی در تمام کشور مصرف میشود
كلا مجبوريم به خاطر تحريم ، بنزين را با اين روش توليد كنيم . علت تحريم را شما بهتر مي دانيد ولي هر چه هست داريم به خاطرش سرطان مي گيريم

lördag 25 december 2010

امر معروف و نهی از منکر صفر امکانات عالی - جشن پایان تحصیلات دبیرستان در شهر لوند سوئد-

امر معروف و نهی از منکر صفر امکانات عالی -
جشن پایان تحصیلات دبیرستان در شهر لوند سوئد-

آیا عباس امیر انتظام می تواند الگوی خوبی برای مبارزین باشد؟ به طور حتم خیر

آیا عباس امیر انتظام می تواند الگوی خوبی برای مبارزین باشد؟ به طور حتم خیر

عباس امیر انتظام فردی است که لقب قدیمی ترین زندانی سیاسی کشور را یدک می کشد. به طور حتم قدیمی ترین زندانی سیاسی کشور نمی تواند الگوی خوبی برای مبارزین باشد. فردی که نتواند با سیاست خود را از زندان نجات دهد چگونه می تواند کشور را از چنگ زندانبانان رها کند؟

یک فرد مفید و مبارز آزاد بهتر از یک فرد مفید زندانی می تواند برای آزادی کشور تلاش کند. به محض دستگیرشدن سعی کنید خود را آزاد کنید. وقتی دستگیر می شوید دلیل بر این است که کاری انجام داده اید یعنی وظیفه خود را ا نجام داده اید. یک توبه نامه سوری بنویسید خود را از چنگال آخوندها سریع نجات دهیدو برای مدتی فعالیت سیاسی نکنید و به جای آن مطالعه و کارهای علمی کنید. وظیفه فعالیت را به دوش دیگران هم بگذارید. شما کار خود را انجام داده اید وظیفه دیگران است که فعالیت شما را دنبال کنند. اگر مجاهدین که در بین سالهای 60 تا 70 اعدام شدند این سیاست را پیش گرفته بودند اکثر آنان اکنون زنده بودند و این نظام به مراتب ضعیف تر از اکنون بود زیرا آنان می توانستند فعالیت علمی و مدیریتی کنند و تمام قدرت به دست حزب اللهی های بی سواد نمی افتاد.

آقای دهنمکی من با دیدن فیلم اخراجی های شما گریستم و سر فحش را به خمینی و حز ب اللهی ها کشیدم.

آقای دهنمکی من با دیدن فیلم اخراجی های شما گریستم و سر فحش را به خمینی و حز ب اللهی ها کشیدم.

فیلم اخراجی های یک را که دیدم از اول تا آخر آن با اعصابی خورد نگاه کردم گاه گریستم و تا توانستم فحش نثار خمینی و تمام کسانی کردم که تبلیغ جنگ می کردند و بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دادند.
دیدن صحنه های این فیلم مرا به سالهای 60 تا 67 برد که چگونه به دلیل خونخواری خمینی و حماقت درصدی از مردم کشورمان
تعداد بسیار زیادی از جوانان پاک را از دست دادیم. به یاد آوردم که چگونه معلم های بی پدر و مادر دینی در سر کلاس درس ما دانش آموزان تازه بالغ پر از شهوت از حوری ها (فاحشه های بهشتی) تعریف و تمجید کردند و می گفتند به محض شهادت می توانید با آنها جماع کنید چون به محض شهادت به بهشت می روید. به یاد می آوردم تشییع جنازه پیکر پاکترین فرزندان این سرزمین را. به یاد می آوردم زمانی که جوانان را به زور می گرفتید و به سربازی می فرستادید تا به قول خودتان کربلا را آزاد کنید. آهنگران حرامزاده دروغگو را به خاطر می آوردم که 8 سال گفت تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر و هیچ گاه به کربلا نرسیدند.
آخوندهای دجال معلمان دینی و مبلغان جنگ می گفتند شهید همزمان با شهادت به بهشت می رود ولی مردم  آنقدر شستشوی مغزی شده و نا فهم شده بودند که از شما نمی پرسیدند که امام حسین شهید شده در نتیجه در بهشت است ما برای چه می خواهیم به کربلا برویم. مردم آنقدر نا فهم شده بودند که نمی دانستند راه دیگری هم به غیر از جنگ برای زیارت کربلا وجود دارد. مردم آنقدر نادان شده بودند که نمی دانستد که اگر بتوانیم کربلا را تصرف کنیم تازه اول مکافات است و ما اشغالگریم.

فیلم اخراجی های شما مرا به یاد زمانی انداخت که مردان زن و بچه دار را دستگیر می کردید و به زور به سربازی و جبهه می فرستادید.  آری من با دیدن فیلم اخراجی های به شما و تمام کسانی که از جنگ کثافت به دفاع مقدس یاد می کنند فحش دادم.
آری آقای دهنمکی من هنوز هم شما را انسانهای کثیفی می دانم هم شما هم خمینی هم آخوندها و هم تمام کسانی که جنگ را تبلیغ می کردند

onsdag 22 december 2010

خیزش بی‌خدایان

خیزش بی‌خدایان - از اشپیگل آلمان
نسل جدیدی از منتقدان و دانشمندان، خودشان را آماده می‌کنند تا جهان را از اسارت خداوند آزاد کنند. سلاح آنها، داروین، اینترنت و نارضایتی رو به رشد مردم از کشیش‌ها و آخوندهاست.
«پاپ» آتئیست‌های نوین در خانه‌ای که بیشتر شبیه کلیساست، زندگی می‌کند.
ریچارد داوکینز متفکر برجسته‌ای است برای همه آنانی که تصمیم گرفته‌اند، جهان را برای همیشه از اعتقادات مذهبی، ملاها و مجاهدین تمامی مذاهب، پاک کنند.

ریچارد داوکینز، زیست‌شناس در زمینه‌ی فرگشت (تکامل)، از طرف مجله‌ی انگلیسی «پروسپکت» و مجله‌ی امریکایی «فارین پلیسی»، به عنوان سومین روشنفکر اثرگذار دنیا انتخاب شده است.

داوکینز کتاب‌های مهمی نوشته است از جمله «ژن خودخواه»، اما با کتاب دیگر خود، «توهم خدا» که در سال 2006 در امریکا و انگلیس، سی هفته جزو پرفروش‌ترین کتاب‌ها بود، مشهور شد؛ کتابی که بسیار هیجان‌انگیز و با قدرت کلام شگفت‌انگیزی نوشته شده است.

او می‌گوید: «مذهب در بیست سال گذشته، خیلی راحت کارش را انجام داده است، چون افرادی که مذهبی هستند، ناخودآگاه از طرف دیگران به عنوان انسان‌های برجسته در نظر گرفته می‌شوند. به کشیش‌ها ارج بسیاری نهاده شده و آنها را به تمامی "کمیسیون‌های اخلاق" دعوت می‌کنند، اما حالا موضوع فرق کرده است؛ مردم از این جریان خسته شده‌اند و این با قدرت گرفتن اسلام بی ارتباط نیست. اکنون زمان درستی است برای نگاه و تفکری تازه برای تمام آتئیست‌های نوین.»

آتئیست‌ها، شعار «اعتقادی ندارم و این پسندیده است» را انتخاب کرده‌اند. سلاح آنها دانش و عقل است. برخلاف زمان فوئرباخ و ولتر با استفاده از اینترنت، این شعار را هرکسی می تواند بشنود. آنها تصمیم دارند از بازگشت مذهب‌گرایی جلوگیری کنند.

«این یک واقعیت ناهنجار است وقتی که واتیکان به کاریکاتور محمد اعتراض می‌کند، کشیش‌ها روابط انسان‌ها را به بهانه‌ی اینکه مغایر طبیعت است، غیر قابل قبول می‌دانند و رئیس جمهور ایران در سازمان ملل، نور امام زمان را دور سرش می‌بیند در حالی که درباره‌ی برنامه‌ی اتمی کشورش سخنرانی می‌کند.»

خیلی از نظرات داوکینز مورد استقبال مردم قرار گرفته است. « خدای کتاب عهد عتیق یکی از نا مطلوب‌ترین شخصیت‌های تاریخ ادیان و ادبیات است؛ حسود، ناعادل، نژادپرست، متنفر از همجنسگرایان، قاتل کودکان، کوته‌بین، خود بزرگ‌بین و از بین برنده‌ی قومیت‌های کوچک.»

وقتی از او سئوال می‌شود که آیا آتئیست است؟ پاسخ می‌دهد: « اگر شما هم به زئوس، آپولو و گوساله‌ی طلایی فکر کنید، نمی‌توانید آتئیست نشوید. من تنها یک خدای دیگر به لیست خدایان اضافه می‌کنم.»

او درباره‌ی این‌که آیا شانسی برای آتئیست‌ها وجود دارد؟ در حالی‌که در امریکا، ۴۴ درصد مردم اعتقاد دارند که مسیح تا ۵۰ سال آینده ظهور خواهد کرد، می‌گوید: «فکر می‌کنم که شانس خوبی داریم، حالا به ویژه در اینترنت، بحث‌های گوناگونی در این‌باره می‌شود و خیلی‌ها از این‌که کسی پیدا شده که حرف دل آنها را می‌زند، خوشحال هستند.»

طرفداران آتئیسمآتئیسم نوین خود را Bright (روشن‌بین) می‌نامند. Bright کسی است که به دنیا نگاه طبیعی و فاقد از هرگونه نظر فراطبیعی دارد. آنها به ارواح، فرشتگان و خدا اعتقادی ندارند.

داوکینز می‌گوید: « شاید اصطلاح Brightکمی خودبزرگ‌بینانه باشد ولی در امریکا اصطلاح آتئیست خیلی بد تفسیر می‌شود درست مثل کلمه‌ی همجنسگرا.»

آتئیست‌ها در شهرهای بزرگ امریکا هر ماه دور هم جمع می‌شوند و نظرات‌شان را با یکدیگر مبادله می‌کنند. این نظرات را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد: خدا وجود ندارد؛ وجودش غیر منطقی، نالازم و بدتر از همه خطرناک است. ادیان نه تنها نادرست بلکه به ضرر ما هستند.

آتئیست‌ها نگاهی به دنیا دارند که بر اساس دانش است. آنان جهان را بر اساس علم تفسیر می‌کنند. آتئیسم نوین با جبهه‌گیری جدید در مقابل مذهب خود را موظف می‌داند که نباید مثل گذشته با ادیان کنار آمد بلکه آنها حالا آنقدر مدرک در دست دارند تا بر سر واقعیت بجنگند.

داوکینز می‌گوید: «دنیایی را تصور کنید بدون مذهب! دیگر ترورهای انتحاری، یازده سپتامبر، جنگ‌های صلیبی، سوزاندن جادوگران، نسل‌کشی بوسنی، کشتار یهودیان در اروپا، نا آرامی‌های ایرلند شمالی و مبلغان مذهبی که جیب مردم ساده‌لوح را خالی می‌کنند، وجود نداشت. جهانی بدون طالبان، بدون رئیس جمهوری که سخنانش را با گفته‌های مسیح می‌آمیزد قبل از آنکه فرمان بمباران کشورها را بدهد، بهشت می‌شد.»

اما آیا این قدرت‌طلبی و زیاده‌خواهی نیستند که باعث زشتی و بدی در این کره‌ی خاکی می‌شوند؟

«جنگ بین پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها در ایرلند شمالی به جهت اختلافات تئوریک مذهبی نیست بلکه هدف آنها انتقام است، انتقام‌گیری مابین انسان‌هایی که هیچ تفاوتی جز مذهب‌شان با یکدیگر ندارند و این تفاوت و مرزبندی توسط مدارس مذهبی زنده نگه داشته می‌شود.»

آتئیست‌ها در کشورهایی که بیشتر مورد حملات تروریستی قرار گرفته‌اند، فعال‌ترند. آنها خودشان را در مقابل موجی قرار داده‌اند که می‌خواهد جهان را به سمت یک جهاد تمام عیار پیش ببرد. در امریکا رهبری آتئیست‌ها را کریستوفر هیچکنز به عهده گرفته است. پیام آخرین کتاب او این است: «خدا بزرگ نیست، مذهب هر چیزی را مسموم می‌کند، دشمن علم و پایه‌اش دروغ و ترس است، باعث نسل‌کشی، تبعیض نژادی و جنسیتی می‌شود.»

در فرانسه رهبری آتئیست‌ها به عهده‌ی میشل انفرای است. کتاب آخر او «ما به خدا نیازی نداریم» است. خود او می‌گوید که قادر است پایه‌گذار یک دین نوین باشد. در هلند آیان هیرسی علی، غرب را متهم به کوته‌بینی می‌کند اگر فکر کند، می‌تواند با اسلام گفت‌وکو کند. در ایتالیا پیر جورجو ادیفردی ریاضی‌دان، با مقاله‌اش «چرا می‌توانیم غیر مسیحی باشیم» سر و صدای بسیاری به پا کرده است.

حادثه‌ی یازدهم سپتامبر به این موج آتئیسم بسیار کمک کرده است. بسیاری از امریکایی‌ها، من‌جمله جری فارل بر این باور بودند که هم‌جنسگرایی و فمینیسم مفرط ، باعث فاجعه‌ی یازدهم سپتامبر شده و این کیفر جامعه‌ی گناهکار است، اما سام هریس دقیقاً ١٢ سپتامبر شروع به نوشتن کتابی کرد که در آن یادآوری می‌کند که قهر خداوند دلیل فاجعه‌ی یازدهم سپتامبر نبود، بلکه خود خداوند. یک تحصیلکرده‌ی دانشگاه نمی‌توانست بدون اعتقاد به خداوند قبل از اصابت هواپیما، الله را فریاد بکشد و هواپیما را به ساختمان بکوبد. سام هریس می‌دانست که تنها ١٢ درصد امریکایی‌ها به طبیعی بودن رخدادهای طبیعی اعتقاد دارند و بسیاری از آنها فکر می کنند که دست یک دانای کل در همه چیز طبیعت در کار است.

هریس می‌گوید: «پس از یک صد سال پژوهش درباره‌ی عمر کره‌ی زمین، هنوز بیشتر از نیمی از امریکایی‌ها اعتقاد دارند که کل جهان ٦٠٠٠ سال پیش به وجود آمده است تقریباً ١٠٠٠ سال بعد از آن‌که سومری‌ها چسب را اختراع کردند.»

او نمی‌توانست بپذیرد که نمایندگان امریکا از طرف افرادی انتخاب می شوند که اعتقاد دارند دایناسورها و موریانه‌ها در کشتی نوح بودند.

کتاب او «پایان اعتقاد مذهبی» با استقبال فراوانی روبه‌رو شد؛ حالا او می‌داند که تنها نیست. هریس از دادن مجوز ترجمه‌ی عربی کتاب دیگرش «نامه به ملت مسیحی» خودداری کرد چراکه نمی‌خواست جان مترجم به خطر بیافتد.

ده فرمان آتئیست‌ها از این قرار است:

١- تو نباید اعتقاد داشته باشی! به احتمال بسیار زیاد هیچ نیروی فراطبیعی وجود ندارد . پدیده‌های غیر قابل توضیح، دلیل بر معجزه نیستند بلکه پژوهش کافی درباره‌ی آنها نشده است. وجود خداوند را درست مثل وجود اسب شاخ‌دار نمی‌توان با مدرک اثبات کرد. آتئیسم راه درمان اعتقاد نیست بلکه سلامتی روحی دوباره بازیافت شده است.

٢- تو نباید در ذهنت تصویری بسازی و آن را خدا بنامی! خدا محصول انسان است، نه برعکس. وحی ریشه در صدمه‌دیدگی لایه‌های مغز دارد و نه ارتباط با جهان دیگر. ما کارهای غیر عقلانی بسیاری انجام می‌دهیم چراکه مغز ما یک لحظه‌ی غیر واقعی تولید کرده است. اعتقاد، بیشتر شبیه سرعت‌گیر خودکاربرای تفکر است.

٣- تو نباید هیچ خدایی را در کنارت تحمل کنی! دوره‌‌ی زندگی مسالمت آمیز با معتقدان به سر آمده است. از زمان فتوا بر علیه سلمان رشدی و جهاد در مقابل جهان مدرن دیگر هم‌زیستی با معتقدان معنایی ندارد.
هیچنز می‌گوید: «آدم نمی‌تواند بگوید که خیلی خوب، تو رؤیای امام زمانت را می‌بینی و من توماس پین می‌خوانم. مؤمن تا جهان را به زانو درنیاورد دست از کار نمی‌کشد.»

٤- تو نباید حتماً یک خالق داشته باشی! تئوری داروین تمامی توضیحات کافی را داده است که چطور از بی نظمی، نظم به وجود آمده است و احتیاجی به یک طراح هوشمند نیست.

٥- تو باید ارزش کودکان را بدانی و آنها را در انتخاب خدای‌شان آزاد بگذاری! هیچ انسانی از بدو تولد مسیحی یا مسلمان به دنیا نیامده است. کسی که از بد اقبالی در یک خانواد‌ه‌ی مذهبی به دنیا می‌آید، احتمال این‌که تمام عمرش درگیر شیرینی شربت شهادت بشود یا مثل آمیش‌های پنسیلوانیا، اجازه‌ی استفاده‌ی هیچ دکمه‌ی لباسی را نداشته باشد و از لحاظ فکری یک عمر به صندلی اعتراف کلیسا زنجیر بشود، زیاد است.

آتئیست‌های نوین خواهان آموزش پرورش عادلانه برای کودکان هستند. آنها تفاوت زیادی بین تنبیه بدنی کودکان و سوء استفاده‌ی روحی و فکری آنها در مدارس راهیان مسیح نمی‌بینند.

٦- نیکوکار باش حتی بدون خدا! آیا بدون خدا هر چیزی مجاز است؟ نه! یک فلسفه‌ی اخلاق وجود دارد بدون آن‌که معتقد به مذهب باشد. هیچنز می‌گوید: «به نظر، انسان‌ها با یکدیگر بهتر رفتار می‌کنند وقتی که به کوتاهی این زندگی فکرمی‌کنند.»

٧- تو نباید خدای دیگری کنار دانش جای دهی! دانش و اعتقاد مثل آب و آتش هستند و هیچ نقطه‌ی اشتراکی بین آنها وجود ندارد. اعتقاد مذهبی بعضی از دانشمندان چیزی جز خودفریبی و بازی با کلمات نیست.

٨- عشق بورز! تمامی مذاهب رابطه‌ی بین زن و مرد را محدود می‌کنند و عشق‌ورزی را باعث اضمحلال روح و جسم می‌دانند. چنان‌چه جوانان در مصر و پاکستان، زندگی شادتر و دستیابی راحت‌تر به سکس و موسیقی داشتند، ما به قوانین ضد تروریسم کمتری احتیاج داشتیم.

٩- تو خود خالقی و نباید زانو بزنی! بدون اعتقاد مذهبی هم می‌شود چیزهای زیبا خلق کرد. فلوت سحرآمیز موتسارت احتیاجی به اعتقاد مذهبی ندارد. هملت شکسپیر و سمفونی شماره‌ی نه بتهوون دلیل وجود خداوند نیستند بلکه دلیل وجود شکسپیر و موتسارت هستند.

١٠- تو نباید پایبند قوانین مذهبی باشی! نباید به مذاهب حقوق ویژه‌ای داده شود. احساسات مذهبی، نگهبان فلسفه‌ی اخلاقی و سیاسی نیستند. پلیدی‌ها و حماقت‌ها راحت‌تر انجام می‌شوند چنان‌چه مهر مذهب روی‌شان باشد.

مخالفان سرسخت آتئیسم، افرادی هستند که مخالفت‌شان مایه ی تعجب داوکینز است؛ چراکه اکثر آنها جزو دانشمندان هستند. دانشمندانی که وجود خداوند ضربه‌ای به جهان‌بینی آنها وارد نمی‌کند برای مثال مایکل روسه یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان می‌گوید که با توجه به کتاب «توهم خدا»، آتئیست بودن برایش شرم‌آور است. یکی از پنج کتابی که در مقابل کتاب «توهم خدا» نوشته شده، کتاب «توهم داوکینز» نوشته‌ی آلیستر مک گارت، زیست‌شناس مولکولی دانشگاه آکسفورد است.

آلیستر مک گارت از کتاب داوکینز به جهت اقتباس‌های غیر دقیق اطلاعات، انتقاد می‌کند. به نظر او، نظریه‌‌ای که می‌گوید «اعتقاد به خدا مثل ویروس عمل می‌کند» از لحاظ علمی مردود است.

آتئیست‌های نوین نظرات گروهی مشخص از معتقدان به مذهب را انتخاب می‌کنند و به آنها حمله می‌کنند، اما برای مثال کمتر مؤمنی به طور جدی خداوند را مثل یک مرکز تلفن می‌پندارد که دائماً در حال جمع‌آوری دعاهای مؤمنین باشد و به آنها پاسخ ‌دهد. آنها جملات کتاب‌های آسمانی را بدون آنکه به حکایات تمثیلی و شعرگونه‌ی آنها توجه کنند، تفسیر می‌کنند و اعتقاد به خدا را با قوانین مذهبی یکی می‌دانند. البته که می‌توان درباره‌ی ٥١٢٠ قدیس کلیسای کاتولیک بحث و جدل کرد اما اینها با «اعتقاد به خداوند» ارتباط زیادی ندارند.

هابرماس همیشه از جامعه ی «پست سکولار» صحبت می کند و در گفت‌وگو با پاپ اذعان داشت که حتی حکومت‌های دمکراتیک به اعتقادات مذهبی جامعه‌ی مدنی تکیه می‌کنند تا استانداردهای خودشان را پیش ببرند.

پاپ می‌گوید که هرگز نمی‌شود خداوند را مقابل هیچ کس در یک کارزار سیاسی وارد کرد، اما این دقیقاً به هسته‌ی اصلی تفکر آتئیسم ربط دارد چراکه در اصل برای آنها وجود خداوند خیلی مهم نیست بلکه دلایل فاجعه‌ی یازدهم سپتامبر، آنها را هراسان کرده است.

اکنون زمان یک چرخش است. آیا غرب باید در مقابل اسلام‌گرایی به ریشه های مسیحی- یهودی خود بازگردد و با اعتماد به نفس در کلاسهای درس، صلیب آویزان کند؟

آتئیست‌ها خواهان کامل شدن آگاهی جامعه هستند و می‌گویند نه تنها اسلام بلکه تمامی مذاهب به هوش انسان بی‌احترامی می‌کنند و غرب نباید به هیچ عنوان از اصلاح‌طلبان و میانه‌روهای اسلامی حمایت کند.

یان بروما در کتابش «روشنگری – بنیادگرایی» می‌نویسد: «نه هر مسلمانی و نه حتی هر مسلمان مؤمنی لزوماً مجاهد در راه خداست؛ باز شدن بیمارستان مسلمانان در ردتردام یا ساحل ویژه‌ی بانوان، نشانه‌ی اسلام‌زدگی جامعه‌ی غرب نیست بلکه یک موضوع کاملاً طبیعی و مترادف چیزی مثل رستوران گیاهخواران یا ساحل لختی‌ها است.»

برای سیستم راهیابی یک جامعه‌ی مدرن، نظرات ادیان مثل یک ماهواره‌ی دور اما مفید است. دمکراسی یک مجموعه‌ی تکثرگرا است که در آن اعتقاد مذهبی جزو لاینفک حریم خصوصی است و هرگز نخواهد مرد تا وقتی که ما از مرگ، تاریکی، غریبه و از یکدیگر می‌هراسیم.

منبع: اشپیگل

ای آخوندهای هرزه ای حزب اللهی های کثیف و ای گویندگان بی شرف صدا سیما پاسخ دهید

ای آخوندهای هرزه ای حزب اللهی های کثیف و ای گویندگان بی شرف صدا سیما پاسخ دهید

در طول 8 سال جنگ کثیف خانمان سوز بین دو کشور مسلمان ایران و عراق که اتفاقا بیشترین درصد شیعه جهان را دارند شما مرتب می گفتید جنگ نعمت است و از خوبیهای جنگ تعریف می کردید.
امروز باید پاسخ دهید محصول 8 سال جنگ کثافت که در آن دانش آموزان نوجوان را به جبهه می بردید و به سینه گلوله عراقی ها می سپردید چیست؟
شما واقعا باید از روی این مردم خجالت بکشید. 
جنگ ایران و عراق به این دلیل آغاز شد که دولت ایران مردم عراق را تحریک می کرد که بر علیه صدام انقلاب کنند.
صدام به ایران حمله کرد و پس از مدتی کوتاه فهمید چه گهی خورده. التماس می کرد که بیایید صلح کنیم . شما می گفتید می خواهیم کربلا و قدس را اشغال کنیم. با شعارهای ابلهانه تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر و راه قدس از کربلا می گذرد بیباری از جوانان این کشور را به کشتن دادید و خانواده های زیادی را داغدار کردید.
آری  ای آخوندهای هرزه ای حزب اللهی های کثیف و ای گویندگان بی شرف صدا سیما پاسخ دهید که چرا چنین جنایاتی را مرتکب شدید؟ چرا امام زمان تقلبی می ساختید. البته امام زمان از اصل تقلبی است. کدامیک از شما اختیار خانه خود را به دست یک بچه 5 ساله می سپارید که توقع دارید اختیار سرزمین اسلامی باید به دست مهدی پسر زائیده نشده امام حسن عسکری داده می شد؟
بس کنید ای بی شرفان کثیف . حداقل از روی آشنایان و بستگان خود که زیر بار فشار این حکومت کثیف کمرشان خم شده خجالت بکشید

tisdag 21 december 2010

امام حسین یک جنایتکار بود


امام حسین نوجوان سیزده ساله امام حسن به نام قاسم را برای اهداف خودش به جنگ فرستاد و به کشتن داد.
این کار امام حسین یک جنایت است. او از نوجوان نابلغ در جنگ استفاده کرده
با استفاده از همین نام قاسم بن حسن در جنگ ایران و عراق این معلمان حرامزاده ریشی بسیاری از دانش آموزان معصوم نا آگاه را به جبهه برده و به کشتن دادند و داغشان بر سینه خانواده هایشان نهادند.
بی  پروا باید به جنگ با این خرافات انسان کش یعنی کربلا پرداخت

هديه ارزشمند - شاهنامه با صدای اسماعیل قادر پناه

 هديه ارزشمند - شاهنامه با صدای اسماعیل قادر پناه
 
 
آنچه که در پی می‌آید روایت کامل بیت‌های شاهنامه مبتنی بر نسخه (چاپ مسکو) با صدای گوینده معاصر آقای اسماعیل قادر پناه است.